اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

تنبل شده‌ام و کمی یا نه خیلی زیاد از درس و زندگی منظم و خوب دورم. باید فکر کنم و برنامه بریزم و کمی با خودم بیشتر وقت بگذارم. رژیم هم که افاقه نکرد و شیوه همان است که بود. کمی هافوبر بخوانم و خلاصه کنم شاید میلم به درس برگشت. آ می‌گفت متافیزیک هگل را ۱۰۰ باری خوانده و بسا بیشتر. از اینهمه انگیزه و پایداری و هدفمندی‌اش لذت می‌برم. کاش کمی بیشتر دل بدهم.

۰ نظر ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۳۱
آنی که می‌نویسد

خواب دیدم امتحان داریم، عصر محمد است و من دل به او بسته‌ام، خواب دیدم با محمد همبستر شدم.

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۷:۴۴
آنی که می‌نویسد

وقتی رویا را خوب بپروری، سرزمین رویاهات جایی می‌شود نزدیک و تو راحت نی‌توانی هرشب سرت را روی بالش بگذاری و سُر بروی به سرزمین عجایبت. در آنجا می‌توانی دست معشوقت را بگیری و با او عشقی واقعی بورزی، از پایان‌نامه‌ات دفاع کنی، سوار اسب خیال به کشور مورد علاقه ات مهاجرت کنی و بشوی یک فیلسوف تمام عیار و خلاصه هرآنچه خوبی که در ذهن داری را ببینی. می‌دانم همیشه هم چنین نیست اما خیلی وقتها اینجور است. اینکه می‌توانی دنیا را تصاحب کنی در خواب و خیال.می‌شود همین هم بس ات باشد و بی‌خود در پی تحقق واقعی آنها نباشی. مگر عالم چیست جز همین خوابی در خوابی و جز درک همین لذت‌های کوچک؟ پس اگر تو در خوابت فرصت تجربه‌ی رویایت را داری سرت را بالا بگیر و بدان از خوشبختان واقعی عالمی که تمام خوشی‌ها را یکجا بدون مشقتش حس کرده‌ای.

و اما زندگی در بیداری که لااقل ۱۴ ساعتی می‌شود. درس، مطالعه، ذوق برای پیشرفت و تحقی رویا در این سوی زندگی و اینکه یعنی قانع نبودن و اکتفا نکردن به خواب‌ها.

باشه سعی ام رو می‌کنم. تلاش، صبر، استقامت .... باید کهاینها را در زندگی پیاده کنم. امروز کلاس آ رفتم. می‌گفت فقط متافیزیک هگل را بی‌اغراق ۱۰۰ بار خوانده‌ام و مثلا کانت را که کارم نبوده ۲۰ بار خوانده‌ام و من بیشتر عاشقش شدم. می‌دانم بین ما تمام شده لکن او همیشه معشوق دوست‌داشتنی و خواستنی من است. بیشتر از م دوستش دارم اگرچه با م خوشترم. بگذریم ، م هم خیلی تلاش می‌کند. من نمی‌خوام مثل آدمهای معمولی، مثل مامانم و بابام باشم می‌خوام تلاش و سختی رو مزه کنم. کاش دوباره طعم سخت‌کوشی رو بچشم و البته این دیگه نه در خواب که در واقعیت.

۰ نظر ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۴۰
آنی که می‌نویسد

روزهای نزدیک پریود یه آدم عاشق مجنونی می شم که دیگه جام تو این بدن نیست. به م پیام دادم، به ح پیام دادم، هی گدایی عشق، هی بی‌قراری. عدم رضایت هم جزء دیگر ماجراست. مثلا همین که بلد نیستم حالم را توصیف کنم و رد خودم را برساختار کلمات بگذارم. همین چاقی و همان درس نخواندن و و و ... کلافگی که دیگر هیچ. 

دیگه اینکه تصمیم دارم آدم با دیسیپلین داری بشم. سبک و سیاق خودم رو داشته باشم و بقولی تریپ داشته باشم.

امشب مسواک نزدم، حالم خوش نیست و حال هیچ کاری رو ندارم‌. تا فردا چگونه پیش رود..

۰ نظر ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۸
آنی که می‌نویسد

می‌شد عاشقت نباشم وقتی اینگونه زیبا بر چشم‌انداز دشت حمله آوردی و مرا زمین‌گیر کردی؟

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۷ ، ۰۸:۴۳
آنی که می‌نویسد

چنگ می زند به سینه‌ام، این بی‌کرانه خواهش بودن. 

این روزها سبکم سبک‌تر از همیشه، مثل سالهای دور آن وقت‌ها که عشق برایم شکلی چنین نداشت و تمنا برای هیچ نبودن. 

چنگ می‌زند آن دم تماشا، آن خنده‌ی محو و آن نگاه روبرو.

چنگ می‌زند و سکوت می‌کند. دلم پرواز نه راه رفتن می‌خواهد، قدم زدن با گام‌های کوچک و تماشای جهان بی‌کرانه.

دلم، دلم، دلم، کجا گمت کرده‌ام که چنین آوره‌ای. کجا دستت را نگرفتم و پا به پایت نیامدم که اینقدر دوری، آه دلم دلم دلم .... مرا ببخش من هنوز هم دیگری را و هوس را بیشتر از تو می‌خواهم و هربار زخمی‌ست که به جان تو می‌نشانم.

آه دلم.... چرا حواسم به تو نبود؟ چرا گمت کرده بودم؟ چرا بغلت نکرده‌بودم نازک قشنگ و کوچک من. تنها داشته‌ام و تنها سرمایه‌ام. چقدر این سال‌ها چنگ به رویت کشیدم و ندیدم. چقد ر ظلم در حقت روا کردم. 

آه دلم مرا ببخش. خودت را نشانم بده.

۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۱۸
آنی که می‌نویسد

دو روز است که با م به هم زده‌ام و فیسبوکم را چک نمی‌کنم. همین حالا هم با ترس می‌نویسم که نکند خودم را چشم بزنم، اما می‌نویسم چون موفقیتی‌ست در این دو روز که هم ۳ ساعت هر روز درس خواندم و هم با خودم بیشتر بودم و خوش‌تر، بی تمنا و کاش این بی‌تمنایی دوام داشته باشد. خواهم که نخواهم؟! نمی‌دانم شرایط چگونه پیش خواهد رفت اما کاش دوام یابد. اگرچه تمنای عشق رهایم نمی‌کند لیکن باید حالم را بلد بشوم و با تشنگی سر کنم و کاش یادبگیرم کوه شوم.

۰ نظر ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۲۸
آنی که می‌نویسد