در جهان تنگ واژهها پناه میبرم به کلمات و خیال را جولان میدهم و سوار بر خیال به عشقورزی سرگرمم. آ برگشته به دلم و من دلخوشم به حضور نرم او و دلم میخواهد تا همیشه نرم بماند. و چیست که ماندنی تر از پایان هرچیز!؟ صدایش میکنم و دستش را میگیرم و در دشت آرزوها با هم مطالعه میکنیم و عشق می بازیم. من جز این نمیدانم