اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

برای این پریشانی، برای این انتظار، برای این بی‌قراری، پناه کجاست؟

باید کمی در درون خود فرو روم، باید خود را بجویم، خود را بسازم. 

من اینجایم، در دورترین نقطه‌ی جهان، کنار خود.

حرفی ندارم، یعنی دارم اما می‌خوام تو دلم بمونه.

شاید سالهای بعد که این رو بخونم هیچ یادم نیاد این روزا چه حالی بودم، تو چه فکری بودم. و البته که مهم هم نیست.همه چیز زود تموم میشه.

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۵۹
آنی که می‌نویسد

ترک اعتیاد عشق!

درد در تنم می‌پیچد، قوس می‌خورد، از دست‌های بی‌فرجام بالا می‌آید نگاهش به مغز است. گلو را می‌فشارد، لب‌ها را به هم فشرده می‌کند، چشم‌ها را تنگ و گشاد می‌کند، موها پریشان می‌شوند، به مغز می‌رسد. من را زمین می‌زند. کش و قوس می‌دهد، پاهایم جان ندارند، هوسی در من ریشه می‌کند به اندام‌ها گسترش می‌یابد. من پر از خواهش می‌شوم.

پس زنده ام. طاقت بیار، کمی نفس عمیق، چشم‌ها گشاده، هوس در طول من کش آمده‌است. خود را به پوستم می‌زند.

دم کله می‌کوبد. عقرب عاشق.

۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۵۲
آنی که می‌نویسد

کار ما شاید این است

که میان گل نیلوفر و قرن پیِ آواز حقیقت بدویم.

این حرف سهراب نشان از سرگردانی دارد. سرگردانی ای بی‌پایان. که بدویم و بدویم و هیچ

م‌ح عاشق شد، دوستش دارم اما عمر همه چیز کوتاه و من معنی این روآیا  روزی درک خواهم کرد که چرا زندگی فرصت مطلق نیست؟

عشق مطلق، دوست‌داشتی مطلق. داشتن همیشگی ... 

همه چیز گذرا و پوچ.

هیچ بر هیچ

و باز هم به قول استاد هنوز بر همانم. هیچ.

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۳۶
آنی که می‌نویسد

هیچ فضایی نیست که دست آویز غمم باشد. غمم چیست؟ عدم تحقق رویاها. هر رویا برای من دردی‌ست. هر حظّی در خواب معادل است با دردی در بیداری. دست نیافتنی های خواستنی و رویایی رنجم می‌دهند.

خواب دهان گشوده می‌بلعدم و  من از مخرج زمانه خارج می‌شوم.

حالِ آدم منگ و گیجی را دارم که مستی از حد گذرانده و خوشی را تا انتها لمس کرده و حالا دارد درد می‌کشد.

درد دارم. درد رویاهای دست‌نیافتنی.

۱ نظر ۰۸ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۳۶
آنی که می‌نویسد