امروز بعد از حدود ۲۵ سال، مورد آزار خیابانی قرار گرفتم. آزاری که سالها بر تنم، و ایستادنم تأثیر گذاشت.
حدودا ۱۲- ۱۳ ساله بودم که پسری در خیابان به من تعرض کرد. از آن زمان به بعد ترس را پس زدم اما قامت خمیدهام نشان از پنهان کردن برجستگی تن بود. سالها قوز کردم، سینه را در بدنم پنهان کردم. سالها نخواستم برجستگیهایم دیده شوند.
و حالا، که مدتیست درد را شناختهام، و سینه ستبر میکنم، همین ایام یکی توی خیابان آلتش را نشان میدهد و از برجستگی بدنم حرف میزند.
و حالا من در خود فروپاشیدهام، جمع شدهام، توان قد صاف کردن را هم ندارم، سینه ستبر کردن که دیگر هیچ.
حالا میفهمم چرا ۲۵ سال تجربهی تلخی چنین نداشتم! چون من خودم را قایم میکردم، چون من، من نبود.
چرا باید بدن زن موضوع باشد؟ در اسلام بدن زن گوهریست که از آنِ مردش (مالکش) است، نزد سرمایهداری بدن زن ابزار است در خدمت بازار. چرا من خودم نمیتوانم باشم. چرا باید مچاله راه بروم، قوز کنم، بپوشانم، خودم را پنهان کنم، تنها بیرون نروم تا مبادا ...
تف به این انسانی که ماییم.
خبر دیگر اینکه رتبهام ۴ شد. تا چه شود!