بازگشت
امروز بعد از یک روز و نیمی استراحت به همراه خوابهای پریشان قرار است به درسهایم بازگردم. این ترم درس و کار توامان است و پایاننامه هم به مجموع اینها به نظر ترم سختی در پیش خواهد بود. امروز قرار است کچل کنم تجربهی جالبی خواهد بود تا بحال تصویری از خودِ کچلم نداشتم و از دیروز موهای بلندم برایم عجیب عزیز شدهاند. دلیل خاصی هم نیست بیشتر میل میم و حس تجربه است. هنوز درگیر خوابهای دیشبم و خستگی پریشانی آنها, باید زودتر درسهایم را شروع کنم باید بدون دنبال کردن دیگران درس برایم ارزشمند باشد. سرم گیج می رود و همین حالا که دارم مینویسم گویی تکانهای نرمی را حس میکنم میم میگوید از چشم و اینهاست نمیدانم قدرت چیزهای دیگر را فعلا باید فکر کنم که چه چیزی را در موضوع پایاننامهام میتواند مرا به کاوش بیشتر و بیشتر تشویق کند. فعلا هیچ و صرفا بی خبریست, صادقانهاش این است که جیز خاصی نیست, کاوش در ماهیت و ویژگی رابطهی ابتنا, باید چیزهای بیشتری را بجویم این کمم است