اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

خشم و کنترل خیال

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ق.ظ

دیروز از روزهای سخت بود, اولش و البته خیلی طولانی به صحبت با عین مشغول بودم خاطرم نیست از کجا شروع شد که یکهو پای حرف درمورد آدم‌های خارج‌نشین به میان آمد. آهان از برگشتن عین‌و می‌گفتیم و بودجه وزارت علوم برای خارج نشین‌ها شد و و و. الان مشخصا می‌خوام در مورد حس‌های بدم و قضاوت‌هام بگم که بعد هم نگاه بدون خشم داشته باشم و تحلیل کنم و هم یادم نره اون چی گفت و چی خواست. از چیزهایی که یادم هست بعد ناراحتم کرد مقایسه‌ی خارج‌نشین‌ها و تو سر دانشجویان ایرانی زدن بود. بعدش مسئله‌ی اینکه دید من خوب تحلیل می‌کردم نمی‌خواست تن بدهد. بعدش هم مسئله‌ی اینکه دوباره حسادت کرد و گفت دست از تحلیلی بردار و بشین فلسفه قاره‌ای بخوان (گمانم او هم باور دارد که فلسفه‌ قاره‌ای‌ها عموما کلی گویی‌های فلسفی دارند و می‌شود راحت به زیر کشانیدشان). این از اینها. بعدش صحبت از معیار شد و حسابی کلاهمان رفت توی هم و من سعی کردم بحث را مدیریت و جمع کنم. از این‌ها بگذرم هرچقدر ارزش داشت که بهش فکر کنم همین‌ها بود آن هم به دلیل ضرورت ارزیابی خودم و تعیین حدود رابطه با او. 

بعد فهمیدم گویا عین‌و در دانشگاه الف کارش خوب پیش رفته و قول استادی گرفته, گمانم اولش اصلا حسودی نکردم و خوشحال شدم اما بعد به این فکر کردم چرا او اینقدر در گرفتن پذیرش و استخدام و اینها شانس دارد, میم به یادم انداخت اقوامش در دانشگاه الف بودن و آن هم در سمتی بالا. بعد درگیر حسادت و اینها شدم و زود خواستم فراموش کنم و کنار بگذارم اما از دیروز تا حالا حرف‌های عین و نگاهش آزارم می‌دهد, نمی‌توانم دور بندازمش این سم را چون از طرفی هم دلم درد جامعه و مردم را دارد. 

اوج حال خراب فیلم دیشب بود. فیلم دیشب دیوانه کننده بود "the big short" ... از اوضاع وال‌استریت و اقتصاد آمریکا و و و البته می‌دانم هیجانی و ضد سرمایه‌داری بود و المان‌هایش مشخصا هدایت کننده بود و البته از کل فیلم با آن اصطلاحاتش ۴۰٪ شاید روند را دنبال کردم و بقیه تحت تأثیر فضای ضد سرمایه‌داری بودم. 

همه‌ی اینها را کنار هم می‌گذارم می‌بینم نمی‌شود .... درد دارم, خشم دارم, مدتها بود از اعمال آدمها خشمگین نمی‌شدم اما .... نباید اجازه می‌دادم این زباله‌ها وارد ذهنم بشوند و خیالم را محصور کنند. نباید... 

دردم الان از احاطه‌ی این خشم و تلف شدن روز و وقت و ساعتم هست. 

آیت‌ا. بهجت به گمانم بود که می‌گفت تا خیالتان را کنترل نکنید نمازتان درست نمی‌شود, حالا هم همین است تا خیالم را کنترل نکنم زمان به کنترلم در نمی‌آید. 

میرم حمام کنم و فراموش کنم و تمرکز کنم بر کنترل خیال. 

۹۶/۰۶/۲۷
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی