روزمرگی
پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۶ ق.ظ
این روزها حسابی درگیرم. از فرس ماموریت تبریز و کارهای آبفا گرفته تا رفتن عینو و آمدن مامان و بابا به خونهی ما تا ارائهی گروه علوم سیاسی و البته مهمتر از همه جمع کردن موضوع برای ارائهی زودهنگام پروپوزال و البته درسهایی که شروع شدند و و و
حالا هم تبریزم و مشغول یک کار الکی و مسخره به اسم ترموگرافی و ارتعاش سنجی، و این وسط آنچه عقب است علاوه بر تمام اینهایی که گفتم زندگی است.
دیشب دیدم سینق دارد گروهی برای رالز خوانی راه میاندازد، پیام دادم که من هم علاقهمندم جوابم را نداد، اعصابم خورد شده از این آدم خودخواه و خودمتشکر که حتی جواب هم نمیدهد و از طرفی مشتاقم به کار کردن با او .
۹۶/۰۷/۱۳