ضعف
سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۳۰ ق.ظ
تو یه روز تابستونی شروع و توی یک روز تابستونی تمام شد. ما فاصلهی بین دو هیچ رو رفتیم و به اینجا رسیدیماینجا که بس بود برای یکیمون و دیگری کا من بودم باید تن میداد. مثل همیشه اونی که تن داد من بودم. من عاشق یه حس و حال بودم که قرار بود تموم بشه. من بدبختم. خیلی بدبخت. روزگارم سیاهتر از وونه که بتونم قدم از قدم بردارم.
ضعیفتر از اونم که بتونم با شرایط کنار بیام. اما باید ببام.
لعنت به من و این حماقتم. لعنت به هرچی که من رو به این حد خوار و ذلیل کرد. گناه نخستین و تا به حال که ۶ سال گذشته و من هنوز همونم که بودم. همون احمق، همون بیچاره، همون درمونده و همون ضعیف که بودم.
من باید با تودم به صلح برسم
۹۷/۰۵/۲۳