زمستانِ زندگی
يكشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۳۷ ب.ظ
ناگزیر و ناچار باید که در این زمستان زندگی زیست و هی هاه ریخت لابهلای انگشتان و کرختی را مرهمی داد. نماند و نخوابید که خواب در سرما مرگ است. ننشست که بیچارهتر میشویم. باید دوید، بی توقف رفت ولی باید حواسمان باشد سر نخوریم، پاهامان توی گل گیر نکند، باید حواسمان به راه باشد. حالا من در این سرما پناه آوردهام به درس و مشق تا که مسکنی شود بر درد بیامان و جانسوز سرما و زمستان.
بعد از جدایی از م زندگی به سبک قدیم در جریان است. هیچ شوری، هیچ تپشی و هیچ خیالی برانگیزاننده نیست. منم و اودم و گوشهیای برای فرار. ورزش میکنم و این روزها کمی بیشتر میخوابم. درس را بفهمی و نفهمی پیش میبرم و زندگی با میم با همان دوست داشتن در جریان است. گاه گاهی دلم برای آن تپندگی تنگ میشود و باز سکوت سرد زمان.
۹۷/۰۵/۲۸