سگ افسردگی و پاچهی ما - خواب
دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۵۰ ق.ظ
یکجور رخوت در وجودم بست نشسته و عزم سفر نداره. دلم میخواد صبح تا شب و شب تا صبح بخوابم. این اگه افسردگی نیست پس چیه؟ درد وجودم رو مچاله کرده، بزور خودم رو میکشم بیرون از رختخواب و روی میز ولو میشم منتها همش فکر خواب یا سایر اموراتم و به درس و اینها فکر نمیکنم. منی که آخرین عمل زندگیام خواب بود حالا چسبیده ام به خواب و جدا شدن ازش برام دلگیرترین کار دنیاست. از صبح انتظار شب رو میکشم تا بخوابم! من چرا اینجور شدم! باید کاری بکنم.
۹۷/۰۶/۱۹