لعنت به من
بازهم به طرز عجیبی باختم و به م پیام دادم و البته او جوابی نداد اما من باختم، به خودم باختم و بازهم مثل همیشه گند زدم. من کی قراره مقاوم بودن رو یاد بگیرم با این سن؟! از خودم کلافهام و نمیدونم حتی چرا وقتی حالم خوب بود و دلیلی نبود محض سرگرمی و کمی غرور بابت آنفرند شدنم پیام دادم. من خیلی خرم و این اولین تجربه با اولین فرد یا اولین واقعه نیست. من ادعای قوی بودن دارم در حالی که دم دمی مزاج و ضعیفم. مثل اون فیلم وودی آلن که همه دورم میندازن. از بس ضعیف بی خاصیت و بی مقدارم. دلم میخواد به خودم بد و بیراه بگم. د آخه لعنتی تو اوج فشار طاقت اوردی دیگه چیت بود خب که پیام دادی خودت رو هم علاوه بر همهی اینها ضایع کردی. حقم بود ولی اولین بارم نیست. همه تقصیر خودمه و این ایدئولوژی مسخره که نباید چیزی به دلم بمونه. خب بمونه چی میشه یه بار امتحان کن لااقل لعنتی چی میشد مثل آدم همونجور تمومش میکردی؟ به دلت چی نمونه؟ به دلم همه چی مونده از کار از مستقل بودن از مفید بودن و موفق بودن و فیلسوف شدن و و و و حالا من یه آدم عقدهای ام که برای تیکههای کوچیک و بی مقدار له له میزنم چون عقدههای بزرگی دارم. حالم از خودم بهم میخوره. همیشه گند میزنم. من گند بدی زدم. باید داغش، داغ این گند یادم بمونه. حتی نمی تونم تو روی خودم نگاه کنم و تف کنم. لعنت به من