مانترایم چیست در تحمل این که نامش زندگیست
جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۵۱ ب.ظ
به اینجا پناه می آورم از درد و رنج. خودم را از عشق محروم کرده ام، عشقی که هنوز جا داشت. دلم درد دارد و دلم میخواهد برگردم و یادم نیاید چه کثافتی بوده. چه دنیای لجنیست این دنیا و چه گهیست این که نامش زندگیست.
درد میپیچد تو رگها و دارم با خودم میجنگم که این چیزی نبود که از خودم میخواستم.
مانترای من چیست برای تحمل اینهمه رنج؟ مانترایی برای پیش رفتن ندارم مگر همان که او گفت : درد اجباری است اما رنج کشیدن اختیاریست.
چندتا چیز و اولیش کم خوابیدن.
۹۷/۰۸/۱۸