منولوگی
پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۵ ق.ظ
دو روز است دندانم را عصبکشی کردهام و این دونین درد جدی زندگیام بعد از سوختهگن پاهایم است. مامان میگفت تو تحملت بالاست، با خودم فکر کردم آدم از یکجایی به بعد خالی میکند و من هم از نمی دانم کجا نه لوس، که کم طاقت شدهام و این برای دردهای خورده ریز زیادی است که در جانم نشسته بود و توانم را به یکبار کاست. تصمیم گرفتم م را فراموش کنم و فکر میکنم اگر فراموشش کنم سراغم میآید و این نقص در هدف است و مطلوبِ فراموشی حاصل نمیشود. بیشتر اما تشنهی آموختنم و قصد ددارم جدیتر درس بخوانم و چارهای نیست و گریزی نیست و این جهان سراسر .... درد است و باید به شوق آموختن پناه برم. کاش کمی زرنگ بودم و اینقدر ناتوان نمیبودم. کاش کمی تواناییهایم بیشتر بود حتی در تلاش کردن.
۹۷/۰۸/۲۴