اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

کیک پرتقال

جمعه, ۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۲ ب.ظ
نزدیک است که کیک آماده شود. عصر جمعه‌ی دل‌انگیزی‌ست. چای ریخته‌ام و خسته و خواب‌آلود به انتظار کیک پرتقال نشسته‌ام تا زمانش برسد و با چای عصر جمعه را سر کنم. حالم خوب است و گله‌ای نیست‌. کمی درس می‌خوانم و دارم برای سنوات دوم وقت می‌گیرم. هرچه بیشتر بهتر تا بتوانم تین پایان‌نامه را به سرانجام رسانم. از کسی در دلم خبری نیست و با خودمم و معمولی روزگار می‌گذرانم. کاش زندگی مثل کیک پرتقال بود و شیرینی‌اش را هم کنار تلخی می‌چشیدم. و من نمی‌دانم چه چیز زندگی اینجور مجذوبم کرده؟ دیشب تا مرز سکته در خواب رفتم، با تپش قلب از خواب بیدار شدم و ترس مرا در بر گرفت. احساس نزدیکی به مرگ بود و من دلبسته‌ی دنیا و می‌ترسیدم منتها هرچه فکر کردم نفهمیدم چه چیز دنیا را دوست دارم؟ و یا آیا ترسم از تمام شدن است؟
ای بس که نبودیم و جهان خواهد بود. کاش برام درونی بشه!
۹۷/۰۹/۱۶
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۱)

سلام :)
نوش جان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی