در هم و بر هم
چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۳۵ ب.ظ
میم حال و روز روحی خوبی ندارد. مدام عصبانی است و به عالم و آدم گیر میدهد. م پیامی نداده و غمی البته اگر مشکلاتم با میم بگذارد، روی دلم نشسته. تهاش چی؟ هیچی. میم که اینقدر دوستم داره میگه ازم خسته شده. چی بگم و چی بخوام... حالم خوش نیست و تین ناخوشی معلوم نیست تا کی قراره ادامه پیدا کنه. دارم هر روز می جنگم برای زندگی و دراومدن از چاه افسردگی و هر روز هم یه داستان دارم.... بساطیه... به چی دلم خوشه؟ چرا چارچنگولی چسبیدم به زندگی؟ نمی دونم شاید فقط ترس از مردنه ...
۹۸/۰۲/۰۴