اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

ترمیم

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۱۲ ب.ظ

ترمیم همیشه زمان می‌برد این را وقتی آن روز که شیر حمام مامان و بابا دستم را برید فهمیدم. جای زخم از دو طرف ذره ذره بهبود می‌یافت اما مرکز زخم همچنان درد داشت و من گاهی برای اینکه بیشتر متوجه بشوم بخش‌های مختلف زخم را فشار میدادم و درد که می‌پیچید و روز به روز ناحیه‌ی کمتری را شامل می‌شد رصد می‌کردم. زخم خوب شد بعد از تقریبا یک هفته و جای آن هم خط کوچیکی شد روی انگشتم. حالا قلبم هم چنین است منتها کم‌طاقت‌ترم و هربار که فشرده می‌شود و درد می‌پیچد یک کدوئین می‌خورم و بخواب می‌روم و بیدار که شدم انگار کن هیچ خبری از کسی در گذشته‌ام نبوده. راستش من آنقدرها قوی نیستم و این کدوئین هست که دارد کمک می‌کند و من پیش می‌روم.

کمی صبح در کتابخانه درس خواندم در راه برگشت هوایی شدم و درد پیچید انگار کن روی زخم قلبم را فشار داده باشم. کدوئین و خواب حالا می‌خواهم باقی درس‌ها را بخوانم. خوشحالم که دارم زندگی پرتکاپویم را بازمی‌یابم. من عقلا متعلق به چنین زندگی‌ای هستم و عشق و عاشقی برای منِ ۱۵ ساله است که خب ۲۰ سالی از او فاصله دارم. باید هرجور شده با این منِ ۳۵ ساله کنار بیایم و زندگی را مقتضای سنم به پیش ببرم. باشد سن یه عدد است اما تجربه‌ی گذشته انکار ناپذیر است. من ۳۵ ساله تجربیاتی دارم که من ۱۵ ساله نداشت و آن من ۱۵ ساله فرصت‌هایی که من ۳۵ ساله ندارد، پس دم مغتن است و زمان تنها داشته‌ی من ۳۵ ساله.

۹۸/۰۳/۲۲
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی