یه حال خوب
چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۴۸ ق.ظ
صدای عقربههای ساعت توجهم رو جلب کرد. خوشم میاد بشنوم ثانیههای گذشتن رو.
ساعا الان ۶.۴۵ است و من صبح ساعت ۵ بیدار شدم ۵.۲۰ از رختخواب در اومدم و غذا و لوازم کتابخونه رو آماده کردم، قهوه ساز رو روشن کردم و دوش گرفتم و بعد قهوه و کتاب و بعد هم صبحانه و حالا میخوام آماده شم برم کتابخونه و چه حس خوبی از زندگی کردن بهم برگشته. تکاپو و تلاش به یقین قشنگترین چیز در عالم نباشه از عشق قشنگتره.
دیشب کدوئین یا هرچه اثر کرد. هنوز جای زخم قلبم مور مور میشود لیکن بنا ندارم توجه کنم و عبور میکنم.
حالم بد نیست و بهتر هم خواهد شد. نیازی به هورمون عشقورزی ندارم مادام که میتونم تلاش کنم.
افسردگی پاچهام را گویا رها کرده.
۹۸/۰۳/۲۲