اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

تن دادن به هیچ

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۳ ق.ظ

شب گذشته با اینکه کدوئین هم خوردم افاقه نکرد و با درد و اشک خوابیدم، صبح هم با درد بیدار شدم و زندگی یک هیچ بزرگ بود که تو صورتم زد. بزور بلند شد، بزور حمام کردم و بزور صبحانه خوردم و قهوه آماده کردم. نشستم یه خط تو وبلاگ برای خودم می‌نویسم و هی اشک میریزم و هی یک درمیون آب و قهوه می‌خورم تا هربار طعم تلخش رو بیشتر حس کنم... من مطرود همه‌ی جهان‌هام اما که چی؟ چیکار کنم بشینم تا آخرش آه و ناله کنم؟ نه باید بلند شم زور بزنم و بکنم از این یاس و نامیدی... پشت اون هیچ بزرگ هیچی نیست... باید کامو بخونم و با این هیچ بزرگ کنار بیام.. 

زندگی چیزی برام نداره... باید خودم بسازم... اما چی؟ می دونم هیچی ... نمی دونم فعلا باید با خودم کنار بیام و تنهایی‌ام رو بغل کنم... باید خو کنم و پوست کلفت شم و بی تمنا... زندگی چیزی برام نداره ... هیچی... خسته‌ام اما .. نمی تونم .. حس می‌کنم خستگی یک عمر رو دوش‌هامه حس می‌کنم ته خطم ... اما من که میدونم بیش و کم چنین حس‌هایی گذراست و زندگی با همه‌ی هیچی‌ش رنگ می‌گیره... فعلا باید صبر کنم و طاقت بیارم ... باید طاقت بیارم ... کاش این هم بگذره... کاش هیچ وقت دیگه علشق نشم ... کاش هیشکی دیگه عاشقم نشه... توانش رو ندارم ..‌ اما ح ... داغش همیشه باهامه ..‌ اون خیلی خوب بود ..‌ خیلی ..... خوبتر از همه... 

۹۸/۰۳/۲۴
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی