بوها
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۱ ق.ظ
سرم را با شامپویی شستهام که بویش برایم خاطرهای اضطراب آور است. خاطرهای که نمیدانم چیست و کجاست. از حمام که برمیگردم پرسه زنان به خاطرات دور میروم، دست به هرچه اضطراب آور بوده میکشم اما خاطرهام را پیدا نمیکنم. فقط میان هزاران خاطرهی اضطراب آور گیج میخورم و آن یکی که باید باشد را نمییابم. شاید من روزهایی با این بو عاشقی کرده باشم! یک عاشقانگیِ دور و پر هیجان! شاید رها شده بودم در خودم... شاید ... شاید... بوها حس را با خودشان میآورند
البته که یه بخشی از اضطرابم بخاطر دیر شدن قرصهام و بخشی دیگه بخاطر پریوده اما این تمام ماجرا نیست. خاطرهای گم شده دارم با این بو
۹۸/۰۳/۲۵