مشوش
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۹ ب.ظ
گیج و سردرگمم. زیاده خواهی دارد دودمانم را به باد میدهد. نمی دانم چه میخواهم. آرامش یا هیجان؟ از یک طرف از خیانتی که بخاطر هیجاناتم به میم میکنم در رنجم و از سوی دیگر نمی توانم از او دل بکنم، جدا شوم، طلاق، ...
گیجم
چرا بتید انتخاب کنم؟ ناگزیرم به انتخاب اما...
دیر میشود، حس میکنم آخرین فرصتم است. کاش مجبور به انتخاب نبودم اما اضطراب در من میگوید ناچارم.
دلم میپیچد، نگرانم، خواستن و نتوانستن. تن دادن. چه کنم؟
گیجم و حیرانم...
کاش ملجایی بود... راستش تازه دارد گزینههای عاشقیام بیشتر میشود. انگار حراس پیری مرا در نوردیده و دارم چنگ میزنم به زندگی... به عشق... و البته به هورمون..
اما باید تصمیم بگیرم، با عقلم، این زندگی چیزی نیست که میخواستم... اما راستش همین بود آنچه میخواستم...
هر چیز که در جستن آنی آنی ..
مشوشم
۹۸/۰۳/۲۷