فراموشی
چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۰۱ ق.ظ
روند فراموشی در حال شدن ..
دارد کمکم میرود. چیزی که از ابتدا هم میدانستم. قرار نبود بماند، که اگر ماندنی بود مثل میم خاک میخورد. حالم گرفته است، بغض دارم و اشک توی چشمانم حلقه زده و از گوشهی پلک میغلتد و پایین میرود. حدس است که جایی مشغول است یا واقع بین شده یا ... هرچه هست در دام فراموشیام و ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد.. در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...
عشق و صید و اینها کجا بود آخر ؟ همهاش کشک.. همهاش دوغ .. همه اش هورمونهای نیاز جنسی ... شاید بهتر همین است.. فراموش شدن و ماندن در صیدی بی صیاد و رها شده... شاید از ابتدا بهتر این بود که در دامی گیر کنم و فراموشی .. اون پسره زرنگیه و عاقل و عاشق همین چیزاشم... منم واقعیت اینه که نه عاشقم نه هیچی یه تنهای خودخواه همین . پس ادای غصه دار ها رو در نیار ...
۹۸/۰۳/۲۹