خواب و درام
درام در خواب دیگه چه جور درامه؟ ما که تموم زندگیمون به فاکه از بابت دراماتیک بودن دیگه تو خواب هم رهامون نمیکنی؟
خواب دیدم پسری عاشق دلباختهام شده و میخواهدم و همه چیز خوب پیش رفته بود که یکهو پدر پسر که بعد فهمیدم کدام پسر همسایه است (و یادم نمیآید در هیچ دورهی زندگی به او کراشی داشته بوده باشم) مخالفت کرده که این دختر در شان ما نیست و با پدرم حرف زده که به دخترت بگو پایش را از زندگی پسرم جمع کند و رفته یک دختر در شان پیدا کرده و زود به مرحلهی ازدواج رسیدند و من هاج و واج بودم که فهمیدم بچه دارم از آن پسر . یه پسر قشنگ که خانوادهی پسر آن را از من گرفتند.
نشسته بودم مراحل داماد شدن عشقم و گرفتن بچه را تماشا میکردم و در خواب میسوختم و دلم نمیآمد از این خواب تخمی بیدار شوم.
ح حالش بد است. حال پدرش بد است و من نمیدانم چه کاری میتوانم برایش بکنم؟ حتی نمیخواهد با من حرف بزند. من که میدانم مقصود س ک س او بودم و نه بیش... چرا دلم را به نیاز تنش باختم؟ شاید چون تنم را دوست دارم و میخواهم بخواهندش...
این روزهای تز هم میگذرد و احتمالا هورمونهایم با آزمایش و قرص تنظیم میشود. میدانم از این هم خواهم گذشت منتها نمیدانم پشت این تپه چه در انتظارم است؟