اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

دردِ دل

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۶ ب.ظ

هیشکی رو ندارم که باهاش درد دل کنم، میام اینجا واسه خودم می‌نویسم، خودم می‌خونم و اشک میریزم و شایدم تهش آروم شدم.

من تو زندگیم هیچ وقت هیشکی رو نراشتم یه چند صباحی با میم عاشقی کردیم و بعد هم عادی شد رابطه و تمام. هر کی رفت سراغ زندگی خودش ولی باهم بودیم. بعد یه مدت افتادم به عشقبازی با آدم‌های سر راهم و خب هربار درد، هربار زخم، هربار خونین‌تر از دفعه‌ی قبل تموم شد.

این بار این داستان با ح هم به انتها رسید. ته ته دلم می‌خوام هنوز ادامه داشته باشه اما عاقلانه همون پایان دادنه چون هیچی مطلقا هیچی نمونده. الانم غرورم جریحه‌دار شده.

هر داستانی تهی داره و این پایان‌ها هربار تازه، عمیق و سوزنده‌اند‌. هربار دارند جونم رو تکه تکه می‌کنند. و در کنارش غروری که لگد مال میشه .

چاره چیه؟ انتخاب یک فرد احمق و بی لیاقت و زیاده خواه چنین نتایجی به بار داره.

من نمی پسندم میم با من و زندگیم چنین کنه پس چرا خودم این کار رو می‌کنم؟

کاش آخرین باشه. یکمی خودم و دلم رو جمع و جور کنم.

کاش آدم شم.

۹۸/۰۴/۱۰
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی