اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

گریز

جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۷ ق.ظ
خب اینجوره که من بند خوابم. خواب پناه منه، فرارم از دنیای ملال‌انگیز. منتها این حالی نیست که می‌خوام. می‌خوام بدوام، با تمام توان و بی‌وقفه و خواب مثل استراحتگاهیه که زود به زود تو راه هست، بد نیست منتها جوری شده که نگاهم دنبالشه، امیدوام تا به این استراحتگاه برسم و راستش هنوز نگاهم ایدئولوژیکه و دوست ندارم چنین زندگی‌ای رو که به خواب پناه می‌برم، دلم تکاپو می‌خواد اما مری دست بردار تکاپو کجا بود آخه؟ نمی‌دونم زندگی چیه احساس می‌کنم دارم شب رو صبح و صبح رو به شب می‌رسونم تا بگذره و خب اینجور بودن به نظرم بزدلیه. یا خودت رو از زندگی خلاص کن یا بلد باش حالش رو ببری.
اطی با خودش به صلح رسیده و مهاجرت براش خیلی خوب عمل کرده اما مری همه چیز در گذر زمان دستخوش عادت میشه پس تویی که باید از زندگیت ملال‌زدایی کنی.
ملال‌زدایی از زندگی لزوما سخت کوشی و سخت‌گیری نیست. ملال‌زدایی یعنی ساختن. ساختن تفریح و دلخوشی و تلاش و موفقیت.
راستش تموم مشکلم با زندگی عشقه و این چه کسشریه که دست ازش برنمیداری آخه؟ عشق کجا بود؟ عشق چیه؟ جز هورمون‌هاست؟ همون رو می‌خوام اون حال و اون لذت رو.. نمیشه از سنت گذشته باید با داشته‌هات بسازی... و منی که قانع نیستم و به خواب پناه می‌برم تا عشقی که می‌خوام رو تجربه کنم. اما آخه آدم حسابی چیه این لذت که تو رو دربند خودش کرده افسارت رو دستش گرفته و تو رو می‌کشه دنبال خودش؟ پناه به خواب می‌بری، به هرزگی تن می‌دی برای تجربه‌ی این حال؟ آره چاره‌ای ندارم تنها دلخوشیم در زندگی همین تجربه و لمس عشقه ....
زندگی‌ی مبتنی بر لذت؟ آره جز لذت چی هست تو زندگی که ارزشمند باشه؟ خواستنی باشه؟
پووووف
تسلیمم فعلا اما جدی باید فکری به حالت بکنم... :/
۹۸/۰۵/۱۱
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی