طاقت بیار
حدسم درست بود، ح با یاسی است و دارند از حضور هم بهره میبرند. خوش بحالشون. به من چه. چقدر از این دنیا بدم میاد... محدودیت... متنفرم... دلم براش تنگه؟ نمیدونم، دلم میخوادش! نمیدونم، ح هم مثل س و م و استاد... با اونا کم زمانی نداشتم. ... اما تنها کسی که لمسم کرده بود و دوسم داشت ح بود. نه نه از فکرشم بیا بیرون اون مال من نمیشه، اون یاسی رو دوست داره و با من بودنش لذت لحظهای بود ... اصلا ولش کن گور بابای این بغضی که تو گلومه ... گور بابای همه چیز ... من دارم تو رقابت با یاسی میرم سراغ نقاشی؟ احتمال قوی اینجوره... مهم نیست ولی گور بابای اون من اگه حاصلم این هم باشه خوبه. مری جان چی موند که ح بمونه؟ چی موند ؟ هیچی ...
پس طاقت بیار و صبر کن تا بگذره... اشکهات رو برای م یادته و داغ و بیماریت برای استاد و یا غمت برای س همشون تموم شد. به خودت زمان بده عزیزم ... هیچی هیچی نمیمونه برات پس بیخیال ...
سلام و خسته نباشید .وبلاگ زیبا و خوبی دارید.اگر مایل به تبادل لینک (پیوندها)هستید خوشحال میشم با سایت روبکا تبادل لینک داشته باشید با این کار به مدت کمی بازدید شما افزایش پیدا میکنه.منتظرتونم حتما بهم سر بزنید