اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

خشم

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۴۶ ب.ظ

گمون نکنم هیچ وقت اینقدر از یه آدمی خشمگین بوده باشم که از ح خشمگینم. رسما دلم می‌خواد زندگیش تباه بشه. دلم می‌خواد هزارجور بلا دقیقا هم سر روابطش بیاد، بدخواه‌ترین آدمم براش. تا حالا چنین حس عمیق غم و خشم رو تجربه نکرده بودم. من برای اون همه چیزم رو گذاشتم... محبتش رو دوست داشتم. یه جور محبت عمیق و آرامش‌بخش و دل‌خوش‌کن و وحشی در عین حال.

تموم شد و من نمی‌دونم شاید این جدایی قراره یه گره از گره‌های زندگیم باز‌ کنه شایدم فقط یه شکسته یا عبرت... خشمگین و افسرده حالم. امروز مطلقا هیچ کاری نکردم.

میم خودزنی کرد و رو دستش با تیغ صلیب کشید. چقدر همه چیز امروز تخمیه. و منی که هیچ پناهی ندارم جز خودم و هیچ امیدی جز درون خودم.

باید در مورد کارکتر بنویسم، فکر کنم و بنویسم. فعلا عصبیم و شکست خورده و مغموم. همون حسی که به ف اولین عشق نوجوانیم داشتم. اونم نقره داغم کرد، آچمزم کرد و رفت و هیچ وقت حتی نتونستم تلافی کنم. می‌دونم خودمم به آدم‌هایی مثل عین بد کردم. دنیا بده و بستونه. مثلا همین کاری که میم داره با من می‌کنه... نمی‌فهمم چطور راضی شدم که اون عاشق یه نفر باشه. دودره‌بازیش هم اذیتم می‌کنه...

خدایا چقدر زندگی تخمیه... کارکتر رو دریاب مری جون تنها راه نجاتت از ساختن کارکتر می‌گذره.

۹۸/۰۷/۲۷
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی