اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

بن‌بست

سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۴۱ ب.ظ

مدتهاست هیچ جایی نمی‌نویسم اما الانه که از درد خفه شم باید حرف بزنم با یکی بگم که دلم تنگه، که تنهام که تو تاریکی دارم گوله گوله اشک میریزم که می‌خوام از یاد ببرم همه هیچه و بس اما واقعیت اینه که همه هیچه و بس. می‌خوام همین حالا بمیرم. یعنی یه آرزوم هم نمی‌بایست تو این دنیا فی‌الفور مستجاب شه؟ 

آخ آخ آخ .... درد دارم دل تنگم و می‌دونم همه هیچ و این یعنی "بن بست"یعنی ته خط یعنی هیچی این زندگی نداره بهم بده.

دیشب رفتم لانچر ۵. خوب بود بد نبود. تو برگشت رو پله‌ی مترو بلند گفتم من برای چی هنوز زنده‌ام.؟ هیشکی نبود... هیشکی نشنید... هیچ دستی درمان این زخم نیست.

قلبم ناسور شده... نمی دونم واقعا نمی دونم چرا هنوز زنده‌ام.

الان سبک‌ترم، هرچند غم و دلتنگی هنوز به جونمه اما کلی هق هق کردم و الان سبکترم.

۹۸/۰۸/۱۴
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی