قیچی
جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۱۱ ب.ظ
از قیچی شدهها نوشت. کنیاک، با دختری خوابید، عطر موها لای انگشتهاش، ...
پشتم تیر کشید، یادم نمیآید چه بود اما من هم قیچی کرده بودم، بخشی از خودم را و او را و جوانی را. پوستها ریخته، کرم ضد چروک جواب نمیدهد. پاها سست شده، دلم میخواهد تا آخرِ کوچه تقوی بدوم، چادر دست و پا گیر شد، بادی که قرار بود لای موهام باشد چادرم را هوا کرد. جمع کن، آرام قدم بردار، سربهزیر، متین، در شأن تو نیست، ...
من تب دارم.
۹۸/۱۱/۱۸