اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

عیاشی

دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۰۳ ق.ظ

م‌ح هم تحویلم نمی‌گیرد. دارم فکر می‌کنم چه تعداد آدم آمدند و رفتند و من درس نگرفتم؟

دارم فکر می‌کنم چه چیز من را با اینهمه شکست و خاری مجددا به آدم‌ها جذب می‌کند؟ نیاز به چه؟ چه ندارم؟ چه می‌جویم؟

باید یادم بماند باید بیخیال هر ماندنی باشم حالا چه شروع کنی و تمام شود، چه شروع نشود.

خودم را خار و سبک در دست این و آن کردم و باز و باز و باز ....

یکی یکی آمدند، بهره‌ی عیش بردند و رفتند. من مانده‌ام و این تنهایی پایان ناپذیرند. 

چرا نمی‌فهمی همه‌ی چیز دل آدم را می‌زند. هر خوشی، هر عیشی، هر ....

بفهم و هیچ از هیچ کس نخواه. تو باید بپذیری که صرفا وسیله‌ی عیاشی بودی و بس.

چرا سمتت می‌آیند؟ چون جذابی، چرا می‌روند؟ چون خسته کننده‌ای. چون ظاهر و باطنت یکی نیست ، چون آنجور که ادعا می‌کنی پیِ علم نیستی.

و چه عیاشی ای دل‌انگیزتر از خواندن و با کتاب و علم لاس زدن؟ 

به خودت بیا. خودت با خودت و برای خودت باش

۹۹/۰۲/۰۸
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی