اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

موش‌ها و آدم‌ها

پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۲ ب.ظ

دارم موش‌ها و آدم‌ها را می‌خوانم، و بله من عاشق لنی شده‌ام. انگار کن تمام زندگی‌ام این لنی در پس ذهنم یک جایی داشت وول می‌خورد. با من بازی می‌کرد، می‌خوابید، عشق می‌ورزید، ... اصلا درست‌تر این است که من یک لنی در درون خود داشتم. بله «داشتم»، چون که سالهاست لنیِ درونم را خفه کرده‌ام. راستش خبری از او ندارم. لنیِ درون من گم شده.

حالا نشسته‌ام این کتاب را می‌خوانم و با هر کنش و واکنشی از لنی گویی سوییچ می‌کنم به گذشته‌ای دور که با این لنی زندگی کرده‌ بودم. یا دقیق‌تر اینکه لنی بودم.

اما امروز و اینجا لنی برای من فقط یک نوستالژی‌ست و دیگر آن مرد مهربان و دوست‌ داشتنی نیست. من به الگوی درونی خود دست برده‌ام و دارم چون مجسمه سازی، از آن من پیکره‌ای می‌تراشم. آن من یک سنگ گنده در ظاهر بود و درونش آب. آن من در دنیای گذشته‌ی من ارزشمند بود اما آن من ... راستش دوستش دارم اما ... دنیامان عوض شده. الگوهامان عوض شده. شاید هم نشده، منِ دیگری بود با دنیایی از آرزو. من متشکل بود از لنی‌ای فروتن، و منِ دیگری که بی‌اعتماد بود. آخرش هم بی‌اعتمادی وزنه‌اش چربید نتوانست لنیِ فروتن را آرام کند. منی بود که دست و پا می‌زد. آن من برد و حالا نشسته جای منِ سابقم، جای لنی.

شاید دیگر بزرگمهر هم لقب مناسبی برایم نباشد، بزرگمهر آن لنی بود، این من «رها»ست شاید! و شکاک.

۹۹/۰۹/۲۰
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی