انسان موجود عجیبیست، کاش درخت یا خرس بودم! کاش؟
انسان موجود عجیبیست.
مغز، آگاهی، ...
انسان چیست؟ انسانیت کجاست؟
دیروز عم به کما رفت. تقریبا اولین باری هست که دارم چنین چیزی را از نزدیک (کمی نزدیکتر) تجربه میکنم. هفتهی پیش هم الف به کما رفت. هوشیاری هردو زیر ۵ است. چطور میشود گفت این انسان زنده است؟ علاوه بر آگاهی چیست که انسان را انسان میکند؟
حس میکنم هنوز همان سرگشتگیهایی را دارم که در کودکی و نوجوانی انسان دچارش است!
از مادرجون هم ننوشتم. چهل روز گذشته. آیا آدمی با مرگ تمام نمیشود؟ برایم تصور ادامهی حیات امری عجیب و دور از ذهن است! اما کاش وجود میداشت و مادرجون الان در جهان دیگری به حیاتش ادامه میداد. نیست شدن امر غریب و هولناکیست.
ماندهام بین ریاضیات و منطق، مغز و فلسفهی ذهن و زبان، سیاست و اجتماع و اقتصاد؛ آن وسطها دلبستگیهای دیگری هم هست مثل هنر، تاریخ، اسطوره، دین، ...
چرا انقدر حریص دانستنم؟ چقدر سطحیام؟ چرا بند نمیشوم جایی و تخصصم را گسترده نمیکنم؟
راستش خب یکی از دلایلش شایدسن بالا و نامیدی از به ثمر رسیدن تخصص است. مثلا دیگر امکان استاد یا پژوهشگر شدن را ندارم، پس ترجیح دادهام که دایرهی اطلاعاتم را گسترش دهم. اما واقعا چنین است؟ بله، بخشی از ماجرا که لااقل این هست.
حالا دارم توی این سن و این اوضاع خانوادگی و اقتصادی به مهاجرت فکر میکنم. باید برای دو سال آینده برنامهای بریزم و کارم را به نتیجه برسانم. من نیاز به دستاورد دارم. علاوه بر این در ایران شانسی برای ادامهی بعد دکتری نیست. من نمیخواهم متوقف شوم.
پوووف به قول حسین پناهی: هیجانیست بشر!
فضای رایگان آپلود فایل و آپلود عکس اشتراک گذاری ویدیو...اهنگ...فایل
https://98share.com/