اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

استسقاء

شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۴۸ ب.ظ

از آخرین دوی صبحگاهی دو هفته‌ای می‌گذرد. خانه و زندگی را خاک برداشته. پرخوری می‌کنم و هر دو روز یک کیلو به وزنم اضافه می‌شود که البته همه‌اش روی پایین تنه متمرکز است. خب این اعتراف بدی‌ست اما این را هم می‌گویم که تقریبا روزی دوبار توی سایت‌های داستان‌های س ک سی گشت می‌زنم و ... بله!

اولین چیزی که با این اعتراف‌ها از ذهنم می‌گذرد این است که «چی می‌خواستم و چی شد؟!» در واقع یکجورهایی اگوی خودم را مسخره می‌کنم.

دومین‌اش عذاب وجدان است. عذاب وجدان برای اتلاف وقت و بی‌برنامگی و ... و راستش عذاب وجدان بیشترم برای این هست که در هیچ یک از این کارها بهم خوش نگذشته. نه زیاد خوابیدن، نه زیاد خوردن و نه ...

خودم را که مرور می‌کنم تصویر آدم بیماری جلوی چشمم می‌آید که مبتلا به استسقاست.

می‌دانی استسقاء چیست؟ استسقاء یکجور عطشِ سیری ناپذیر است، عطشی که دست برنمی‌دارد، هر جرعه‌ای تشنه‌ترت می‌کند. حیران می‌شوی میان نوشیدن یا دست کشیدن.

راستش خوب که نگاه می‌کنم از اولش هم من مبتلا به استسقاء بودم.

خلاصه که کاش این درد درمانی داشت! البته که می‌دانم درمان من نظم و به‌قاعده زیستن و پرهیز است؛ اما راستش کنار نمی‌آیم با این درمان. آخر چرا باید درمان تشنگی ننوشیدن باشد؟ و درمان درد، درد؟!

۰۰/۰۴/۲۶
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی