غم آلود یا غم اندود
پنجشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۰۲ ب.ظ
دلم دو نخ سیگار روی تپههای باغ محمد، رو به غروب میخواهد و آن ساکسیفون که شتکی به آب حوضِ دلم میزن و غمهای ته نشینم را بالا میآورد. که ده بار تا غروب خورشید تکرارش کنم و آن آهنگ سیناترا، آنکه از دیداری با غریبه در آن شب میخوانده را گوش دهم. سیگار که کم آمد بپیچم بروم پایین و از دکه دو نخ دیگر بخرم و برگردم به همان نقطه. ساکسیفون، سیناترا، سیگار، و بادی که بر سرعت سوختن سیگار میافزاید و این یعنی یکی دو پک که از دست خواهد رفت.
از سرم گذشت که کاش بشود ههمه چیز برایم علیالسویه شود، اما ترسیدم. ترسیدم این دو سه قلم دلخوشی هم از دست برود و آنوقت چه کنم؟!
۰۱/۰۸/۱۲