اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

هفته‌ای که زندگی نکردم

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۱۲ ب.ظ

این هفته هفته‌ی بد و سخت و عجیبی بود. زن عمو مرد، فیلم جاده خاکی را دیدم. یکهو انگار حوض دل شتک خورد و غم‌های نشست کرده بالا آمده. اما خب این همه چیز نبود که اگر می‌بود بد نبود، چون آگاهی به دردها و غم‌ها و اندوه خود می‌تواند اتفاق مساعدی باشد. اما بخش بدش نوسانات هورمونی بعد از پریود بود. آخرالامر رفتم سراغ دکتری و البته در حد مشاوره‌ی تلفنی و او هم پیشنهادهای دارویی‌ای کرد. البته که خب آن نوسانات فروکش کرد و باید ببینم تأثیر بلندمدتش چگونه است. آن روزها که سخت بود و جان‌کن. هزاربار جانم به لب رسید. هزاربار فقط می‌خواستم بمیرم، بخوابم، مست شوم، بی‌هوش شوم، یا هر آنچه آن آگاهی به درد را از من دور کند. نمی‌شد. باید زمانش می‌گذشت. و خب احتمالا نظریه‌ی ماه کامل منتفی شده است. البته یک چیز بامزه که هنوز خیلی درموردش نمی‌دانم این است که با یک کانال درزمینه‌ی فروش شیشه و قارچ‌های افیونی و اینها آشنا شده‌ام. یکجورِ کاریکاتوری خود را پیرو مکتب اوشو و یا چنین چیزهایی می‌دانند. اتفاق بامزه اما این بود که می‌گفت جهان از کلمات تشکیل شده و اگر کلمات بنیادی را بشناسیم می‌توانیم قدرت زیادی پیدا کنیم یا یک چنین چیزی. اولش یاد جهانهای ممکن پلانتینگا افتادم، بعد به یاد ح و تأکیدش بر ذکر و .... راستی آدم‌ها چرا به جای سلطه بر خود در پیِ راهی برای سلطه بر بیرون از خود هستند؟

اتفاقات دیگری هم افتاد. مثلا آن جمع زنانه‌ی اندیشه‌ای-نظری‌مان رفت هوا، و آن دختر که هفته‌ی پیش آنقدر باهم همدلانه و صمیمانه بحث کردیم و کلی از گفت‌وگوهامان لذت می‌بردیم، یکهو سه روز بعد که دیدمش محلی بهم نگذاشت. اتفاقات ریز و درشت دیگری هم بود. مسئله‌ی مالی، حال خراب میم و بحث‌هایی که در دانشگاه برایش پیش‌آمد. 

خلاصه‌ی کلام که امروزی که پنجشنبه هست و آخرین روز هفته یا نزدیک به آخرین روز هفته، باید بگویم این یک هفته را به هیچ شکلی زندگی نکردم. آنقدر از خودم (selfام) دورم که انگار پاشیده و باید تکه‌هایش را کنار هم بگذارم و بسازمش، یا اصلا بروم و پیدایش کنم و بیاورمش کنار این من و me-myselfام را یکپارچه کنم.

این روزهای سخت که هنوز پس‌لرزه‌ی تنش‌هایش توی وجودم هست، کاش زودتر به روزهای قرار و آرامش برسد.

 

۰۱/۱۰/۲۲
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی