اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

اوضاع ذهنی

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۴۰ ب.ظ

فردا قرار است میم برود سرکار. سوای مسائل مالی احساس خوبی دارم که ساعاتی نخواهد بود. زندگی با او برایم ضروری و بدون او غیر ممکن است اما حقیقتا جاهایی کم می‌آورم. در توان من نیست به این حجم از هیجانات و شور و حرف زدن‌های او پاسخ دهم. می‌دانم موهبتی‌ست خود، و حتی اگر یک روز آرام باشد و شیطنت‌ها شور و هیجاناتش را نبینم حالم ناخوش می‌شود اما برای من حضور در کنار دیگری حتی او که اینقدر دوستش دارم و به بودنش محتاجم و به دوست داشتن و مهرورزی به او هم حتی نیاز دارم، جان کن است. شاید چون آدم خود محوری‌ام و هر وقت دلم بخواهد می‌خواهم باشد و هر وقت کار دارم می‌خواهم نباشد. نمی‌دانم. این روزها مشوش‌ام. هم پی‌ام‌اس، هم ترس بیماری که این یک ماه دست از سرم برنمی‌دارد و هم دردسرهای مامان و بابا، امورات و احوالاتم را بهم ریخته. امروز میم می‌گفت آستانه‌ی تحملت پایین آمده. گمانم تا تست‌های اساسی را ندهم و نگرانی‌هایم برای بیماری مرتفع نشود وضع همین است. منتها مسئله‌ی اساسی دیگر این است که هر کدام اینها کلی پول می‌خواهد. آه چقدر همه‌ی گره‌ها کورگره شده‌اند.

باید خودم را جمع کنم. اما با حضور این ترس از بیماری آخر چطور؟!

۰۲/۰۱/۱۳
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی