«لذت» و ما ادراک من لذت
پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۰۸ ق.ظ
اون کلبی مسلکی که در خمره میزیست اسمش چی بود؟ حالا هرچی، ولی همون. احتمالا یک لذتی میبرد مگر سنسورهای مغزیش دپچار اختلال شده بود! حالا هرچی، ولی من هنوز بعد سالیان دراز نمیتونم باور کنم چیزی بنیادینتر از لذت در وجود آدم بشه تشخیص داد. هرچیزی رو میبینم تهاش به لذت میرسم. همین هم رو اعصابمه اتفاقا. خود این اصلا مبنای جبر و رد اختیار آزاده برام. شاید یه روز تونستم حرف جدیتری دربارهاش بنویسم.
عجالتا هنوز جو دیروز من را در بر دارد و فعلا دارم با این لذت و شعف مستی میکنم. تا چه شود!
۰۲/۰۲/۰۷