اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

مفهوم مزخرفی به اسم عدالت

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ب.ظ

می‌خواهم یک نظریه‌ی شل و آبکی و نپخته و جو گیرانه بدهم.

واقعا نصف زندگی‌ِ به فنا رفته‌مون واسه اینه که لذت‌های قشنگ رو بلد نیستیم پیدا و دنبال کنیم.

چون آگاهی به این دست لذات یک تجربه‌ی افزوده هست و اگر ننه بابا و اربابان تربیتی ما نتونند چشم ما رو به چنین لذاتی باز کنند هیچ‌گاه درکشون نخواهیم کرد، و بد ماجرا آن مغز لذت‌جوست که به لذت تن که سهل الوصول‌تر و فراگیرتر و تجربه‌پذیرتر هست بسنده می‌کند. ته‌اش این‌جور می‌شود که با احتمال بالایی آدمی که در کودکی حافظ و شاهنامه تلمذ می‌کند، در نوجوانی کتب کلاسیک می‌خواند و در بزرگسالی فرهیخته‌ای می‌شود، نه از این دست فرهیخته نماهایی که دیر فهمیدند لذاتی از سنخ دیگری هم هست و هول ورشان داشته، بسان آدم گرسنه‌ای که مهمان خوانی عظیم شود.

غرض اینکه ما خیلی بدبختیم، خیلی بیشتر از اونچه در مخیله‌مان بگنجد. 

جهان سراسر بی‌عدالتی‌ست، و جویای عدالت بودن بیهوده‌ترین کار در عمر دو روزه‌مان است.

پی‌نوشت نخست:

حالم ازقضا خیلی هم خوب است و روی ابرهام، اما خوبه که همین حالا یاد خودم بندازم که تو چه کثافتی هستم.

پی‌نوشت دوم:

شاید اون دست آدم‌هایی که زندگی فرهیخته‌طوری رو تجربه می‌کنند هم مثل ما بدبخت باشند، چون اونها هم نه به اختیار (!!) که بنا به موقعیت اینطور شده‌اند، و می‌شود فکر کرد که بخواهند جور دیگری زندگی کنند، جوری که ما متوسط‌ها زندگی می‌کنیم. ولیی خب راست‌اش برایم این بی‌عدالتی اهمیتی نداره، چون اونها منافعی که بدست آوردند به مراتب بیشتره - لااقل با معیار ذهن من-.

۰۲/۰۲/۰۷
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی