در آستانهی قطاری به نام هوس
شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۱۱ ق.ظ
یک فرایند تکراری. دوباره بیتابم. میل، هوس، و هزار کوفتی که میتونه احیام کنه. میتونه پروازم بده، میتونه دورم کنه از این زندگی معمولی.
ولی کاش خویشتنداری کنی که بعدش درد نکشی. کاش یادت بمونه همهی اینها یه فعل و انفعال شیمیاییِ مزخرف تو کلهته. کاش تن ندی، و حتی ذهنت رو هم نسپری و به اون فضای مشترک، کاش سوار این قطار نشی. کاش یادت بمونه ورود بهش یعنی تا مدتی باید هی فرو بری درد بکشی، و هزارتا چیز ازدست بدی.
کاش مچ خودت رو بگیری. کاش بهش بگی مگه از روی جنازهی من ... آه اون هربار از روی جنازهی تو رد میشه، اما کاش آدم باشی، عاقل باشی، ول ندی. کاش بخش پیشاپیشانیات یکبار خوب عمل کنه..
میدونی چی در انتظارته اگر به اون فضای ذهنی ورود کنی.
میدونی که خیال و هوس هیچ مابهازایی ندارند، و فقط از تو میکاهند.
۰۲/۰۲/۲۳