اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

تابستانِ زمخت

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۴۰ ب.ظ

خدا رو شکر اون آدم (ی)، آدم خر کردن و سوءاستفاده نبود والا از من هیچ چیزی بعید نبود. بدون هیچ بازی و کنش و واکنشی با سکوت از هم و یا دقیق‌ترش اون از من عبور کرد. دلایلی هم داشت که خب خوشحالم واضح مطرح کرد و بدون هیچ تنشی منتفی شد. چند روزی به آرامشی نسبی گذشت، نتیجه هم اومد و دعوت به مصاحبه شدم که البته واقعا استرس بی‌جایی بود ولی نمی‌دونم دیگه، بود.

اومدم بگم که یادم بمونم روزهای گرم سال از حوالی ظهر تا حوالی ۵ - ۶ عصر بی‌قرارم. انگار روی دیگی روی آتیش نشسته‌ام. وای که چقدر از تابستون و گرما و هوای یک‌سر آفتابی بدم میاد. اصلا همینه که همیشه تابستون چاق میشم، چون همش برای فرار از این حس منفی، به خوردن پناه می‌برم. 

خلاصه که در خاطرت نگهدار این حال رو باید مدیریت کنی.

چند کار در برنامه‌ام هست که باید بهش بپردازم و می‌نویسم تا که زمان مصاحبه هی نیان رو مخم.

خیاطی، پیلاتس، زبان، دیسپلین.

فعلا همین.

چون که بعد چند ساعت بی‌قراری هوا رو به خنکی و حال من به سمت قرار رفت گفتم بنویسم تا که یادم بمونه که تا پایان این روزهای گرم، تو اون بازه‌ی زمانی افسار خودت رو محکم‌تر نگهدار. 

۰۲/۰۲/۲۸
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی