قطرهی جوهری به سیال وجود چکانده شد!
جمعه, ۱۶ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۳ ب.ظ
ظرفش همین دو روز بود؟!
والا خستهام بلا خستهام چیه این من! نشسته بودم داشتم درس میخوندم، فکر و بحث و ... یهو اصلا نفهمیدم از کجا و چهجوری یه قطره جوهر غم چکید به این سیالِ وجودم و اون سیال الان تماما رنگ اون جوهر رو گرفته.
غم تصرفام کرد.
اما غمِ چی؟! دردت چیه؟ چته؟
والا هیچی. همینجوری الکی الکی وا دادم و جوهرِ غم من رو به رنگ خودش درآورد.
والا خستهام بلا خستهام.
همهاش دو روز خوب و پرکار و باب طبع. دو روز نشستم پشت میز و خوندم. دو روز جدی بودم و غرق در افکار و قضایای علمی و بدور از هرچه از این جهان و آدمهایش میشود دید و شنید و اندیشید. غرق در خودم و زندگیام و چهار دیواریای که من رو از جهان جدا میکرد. حتی پردهها را کشیده بودم تا مگر مرز خودم و جهانم با بیرون بهم نریزد.
پس این جوهر غم از کجا سر زد؟
۰۲/۰۴/۱۶