اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

اینروزها

جمعه, ۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۴۳ ب.ظ

از صبح میان حال خوب و حال بد در نوسان مدام‌ام.

مدام.

 

امروز جلسه‌ی با زنان جلسه‌ی خوبی بود اما همه‌اش میم و ف با من مخالفت می‌کردند و البته بعد خودشون حرف من رو می‌زدند. نمی‌خوام از همون اول بچه بازی درآرم. می‌خوام تا بشه باهاشون تو این پروژه همراه باشم. مشکل اما اینه که من تا حالا کار جمعی نکردم و رضایت دادن به چیزی که نمی‌پسندم و شریک بودن در اون برام خیلی دشواره اما باید تمرین کنم. شاید همین کمکی باشه برای مدارا با خودم و نقصان‌هام، با کمال‌گراییِ مخربم.

حرفی نیست. نه اونقدر بده اوضاع که غر بزنم و نه اونقدر خوب که در سکوت لذتش رو ببرم. 

 

دارم تو هزارتا کاری که برای خودم جور کردم دست و پا می‌زنم. احساسم اینه که اگر خوب پیش ببرم خیلی خوب میشه، و اگه خوب پیش نبرم خیلی بد نمی‌شه. همه‌شون تجربه‌های خوبی‌اند، فقط مسئله‌ی کار کردن هست که هنوز نتونستم پاش رو به روتین زندگی‌ام باز کنم، ولی به شدت مشغولیت دارم و خب به نظرِ الانم تنها وجه منفی که اگر حواسم نباشه هزینه‌ی زیادی پام ریخته میشه اینه که از خودم دور شم و غرق کار و امور بیرونی شم و یادم نندازم که من همه‌ی اینا رو برای چی می‌خوام. نباید خلوت و خودم با خودم رو گم کنم، ولی واقعا تو این سن نیازه چهارتا کار جدی و متعهدانه (به دیگران) رو به عهده بگیرم. 

مطمئنا چون شروعه زمین خوردن اجتناب ناپذیره ولی باید استمرار داشته باشم.

 

گمونم یک سال دیگه که بیام و اینجا رو ببینم فکر می‌کنم دارم درس‌های انگیزشی و موفقیتی پیاده می‌کنم و البته این خودش سوای خوب یا بد نشونه‌ هست، نشونه‌ی تغییر و برون‌گرایی و دیده شدن و البته طبعا نقد و کشاکش رو هم خواهم داشت.

 

دیگه همین.

۰۲/۰۵/۰۶
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی