کوچه علی چپ
جمعه, ۵ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۵۹ ب.ظ
به فرض که انقدر آدم حسابی شدم (بقول کاف) که جلوی سودای عشق رو بگیرم، با تمنای غم چه کنم؟
والا ماجرا اینه که پریود نابههنجام در میونهی شلوغیا رسید. اصلا نفهمیدم چی بود، چی شد، یهو دیدم پریودم. یهو حالم خوب شد. تشویشها رفت.
بعد؟ بعد یه حفره ایجاد شد که فقط از یه غم بر میاد که این حفره رو پر کنه.
طبعاً غمِ قشنگ بهتره خب!
غم قشنگ مگه غیر از عشقه؟
...
خاک تو سرت!
برو خودت رو دست بنداز. انتر. این همه بازی در آوردی که برسی به همون اولین خواسته؟!
اف بر تو
۰۲/۰۸/۰۵