اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

شت. شت. شت.

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۰۷ ب.ظ

صدای یخچال و فریزر قطع شد. خونه تو سکوت خوبی فرو رفت. از ظهر دارم به سین.قاف.خ فکر می‌کنم. از ظهر حسادت و ناتوانی و غم من را رها نمی‌کند. این گپ هیچ‌جوری پر نمی‌شود. من دوست ندارم زل بزنم به کسی یا جای پای کسی،  و حرکت کنم. اما چه می‌شود کرد وقتی آن کس تجسمِ عینیِ رویایی‌ست که از خودت برای خودت داری؟

می‌ترسم از این وضع معلق. از اینکه نمی‌شود خودم را جمع و جور کنم.

اصلا شاید همه‌ی این‌ها نتیجه‌ی همان از خود بیزاری‌ام است که باز سر برآورده؟

نمی‌دانم! اما اینکه او همان‌جایی‌ست که من دوست دارم باشم و نیستم چیزی نیست که وابسته به نگاه سوبژکتیو باشد. او به عینه، آن بیرون بر آن قله است، با تجربه‌ی زیستن بر قله، و نه چون من آدمی مهجور و ترسو که در خود فرو رفته و آرزوهایی دارد که فقط در خواب محقق شدنی‌اند.

لکن زندگی همین گهِ سرشار از حسرته، واِلا اگر حسرت نبود ادامه دادن معنی داشت؟ امیدی می‌موند؟

و البته خب اگر اینجوره که پس اوضاع خیلی بی‌ریخته، چون رویاها و آرزوهای اون اصلا برای من قابل تصور هم نیست، و این دیگه بدتر از قبلیه.

شت. شت. شت.

گه توش

۰۲/۰۸/۱۰
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی