اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

agree upon one

شنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۶ ق.ظ

می‌دانی این همه رنج و درد و خفت از چیست؟ از نپذیرفتن خودت. از اینکه ته‌اش، تهِ تهِ ته‌اش خودت را محترم نمی‌داری. آنجور که یک آدم که از خودش راضی هست نیستی. همه‌اش پاچه می‌گیری. پیش‌تر پاچه‌ی مردم و اطرافیانت، و حالا سال‌هاست تمرکزت را گذاشته‌ای تا خودت را نابود کنی.

صاد لااقل تا به سالیان دراز برای همین کاف شخص برجسته‌ای به معنای دقیق، به معنایی که سین هست نبود. اما چرا الان او را می‌پذیر؟ او تلاش کرد.

جای غر زدن، جای قنبرک، جای دعوا و خشونت سرریز کردن روی این خودت، با خودت آشتی کن. جدی آشتی کن. می‌دونم از این حرف‌های زرده، اما تو نباید از این خودت بدت بیاد.تو از خودت جدا نیستی. این خودت قرار نیست مجسمه‌ای باشه که تو سر و شکل‌اش را می‌سازی. تو باید با خودت یکی بشوی تا یک طرف او نکشد، یک طرف تو بکشی. نمی‌شود در جدال بی‌پایان بمانی. باید بروی سراغ توافق، یکی شدن، پذیرفتن یکی بودن و تلاش برای زیبا شدن، نه زیبا کردنِ آن مجسمه‌ی خودت بلکه تو باید زیبا شوی و بخشی از تو همان خودت است که اگر مدام سرزنش‌اش کنی، چنگالت را در خرخره‌اش فرو کنی، مدام توی سرش بزنی، نه جانی برای تو می‌ماند و نه او.

جدی نیاز داری با خودت یکی بشی تا با هم‌افزایی انرژی و توان و دانش یک کلِ خوب بسازی. این سیستم نمی‌شود با جدال درونی پیشرفت خوبی داشته باشد.

لتز استارت تو هلپ یور-سلف

۰۲/۰۸/۱۳
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی