ترفندی به نام غم
چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۰۹ ب.ظ
باید بخوابم.
امیدوارم بیدار که شدم غمِ بیدلیل پاش رو از خرخرهی مغزِ بیدفاعام برداشته باشه. که بتونم درس بخونم.
آها، همین حالا یه چیزی به ذهنم اومد؛ انگار غم میاد تا تو رو از ذنیا بِکَّنه و تو درونات نگهداره. انگار دلت برای خودت تنگ شده و نیاز به خلوتی درونی داری.
آره.
ولی خب دیگه بسه. خیلی با هم وقت گذروندیم. من هزارتا کار دارم.
پس میرم بخوابم تا فازم از دروننگری بره به بروننگری.
۰۲/۰۹/۱۵