اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

امشب که تموم شه

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۳۹ ب.ظ

روزهایی فکر می‌کنم که کاش فقط شب بشه و بخوابم و تموم شه. امروز شاید برای من چنین روزی باشه، اما آیا این خفقان که امروز دهن باز کرده و مامان و باباش رو به خودش می‌کشه، با یک شب و دو شب، با یک خواب و دو خواب، با یک بسته و ده بسته تموم میشه. 

منم نمیذارم تموم بشه. روانی‌طور میشینم به اشک‌های مامانش فکر می‌کنم. عذاب وجدان ندارم در فراموشی و این خیلی کثافته. اینکه ناخودآگاه بهش فکر نمیکنم خیلی کثافته. این یعنی درد برام درد نیست.درد اگر برای من درد نیست پس چه وجه تمایزی بین من و اوناست؟

 

امشب شب شه، قرص اثر کنه، بخوابیم ... و؟ و تمام؟ واقعا تمام؟

امشب که تموم بشه تازه یه شب از بیشمار شبی هست که از شمار بیشمار پیش رو کم شده. اما یک از بیشمار کم بشه، باز بیشمار در پیشه.

امشب که تموم بشه، ما زنده‌ایم، مادرش و پدرش هم با یک بی‌نهایت در پیش‌رو زنده.

آه دریا تو فقط می‌دونی اشک تمساح رو.

۰۲/۱۱/۰۳
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی