اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

اینگونه‌ام

دقیق‌ترین نسخه از خودم که می‌شناسم

Certified copy

بایگانی

یک روزِ دیگه

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۵۵ ق.ظ

بارون بی‌وقفه می‌باره. محمد قبادلو رو اعدام کردن.

یادم به محسن شکاری و اون روز که با صدای مادرش و زجه‌های آی محسن از اولین حکم اعدام باخبر شدم افتاد.

کرختم. صدای بارون. از ساعت ۲ تو رختخواب غلت می‌زنم. خواب گاهی خلاصم می‌کرد و باز پی خبر جدید بیدار می‌شدم.

تصویر پدرش تو بارون. مستأصل و مضطرب. منتظر و بی‌تاب.

 

خبر منتشر شد.

اعدام شد.

 

یک روز دیگه ...

 

صدای بارون چه آزاردهنده است امروز.

۰۲/۱۱/۰۳
آنی که می‌نویسد

نظرات  (۳)

۰۳ بهمن ۰۲ ، ۱۰:۳۹ بانوی مرداد

وای چه خبر خوشی :))

خدا رو هزار مرتبه شکر :)) الهی دل مادر و پدرای پلیسایی که این وحشی اونا رو بی گناه و مظلوم کشت شاد بشه امروز. 

خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم. روزم و ساختی با این خبر :)) زن زندگی آزادی رو به گور برد و جمهوری اسلامی هنوز داره برفای زمستوناش و میبینه :))) 

 

 

پاسخ:
روز شما را خداوندگارتان می‌سازد.

جرمش چی بود ؟ :(((

کاربر بانوی مرداد !

 

از دست رفتن هیچ عزیزی برای ما خوشحال کننده نیست .

ما هم عزاداریم در نبود محمد قبادلو و اون پلیس بی گناه و امثال این جوون که با تحریکات یه سری شلوارک پوش اقامت پرست که به ناموس خودشونم رحم ندارن روح پاکشون به قتل نفس آلوده شد 

 

خداوند این جوون و همه ی از دست رفته ها رو رحمت کنه 

 

دیر نباشه که باعث و بانی هایی که با دست بچه های مردم جنایت می کنن رسوا بشن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی