باز هم کلافه
میشد هوا زمستانی و سرد باشد، تا تابستانی و سرد. ظل آفتاب از صبح تا شب روی کلهمان هست.
حرفی ندارم. فکر کردم شاید بیایم و اینجا بنویسم کمی از این عصبیتم کم شود. ولی وقتی حرفی نداری چه جای نوشتن است؟
راستش دام یک عالم پول میخواد تا کلی خرید کنم. از لباس و کتاب و خنزر پنزرهای تزئینی.
راستش از این که خانه بدم میآید.
چکار میشود کرد؟ هیچ جوری دلم باهاش صاف نمیشود. اگر یک خانهی کمی بزرگتر داشته بودیم شاید اینقدر حالم بد نبود. خسته شدم از بس هر کجایش را دست بزنی بهم ریخته میشود. خسته شدم از بس هر گوشهاش تلنباری از وسایل است. این که خانه نیست؟! رسما انباریست. کلافهام از زندگی در انباری تو بگو تختت هم یک گوشه اش بلشد. اصلاً همین حالا به یادم آمد که دیشب خواب درگیری با خانه و چیدمان داشتم.
چه باید کرد وقتی تکان بخوری ۵۰ برابرش را باید بدهی. از محله هم بدم میآید. احساس میکنم تهِ دنیام.
هوم. میدونم روز دوم پریود مثل روزهای قبل از پریود کلافهام و به زمین و زمان گیر میدهم. ولی خب کلافهام خب.
منم روز دومم. حالم خوب نیست. اول صبحی حس کردم که گرممه و الان سردمه. حوصله کار رو ندارم. دارم می گردم یک چیزی پیدا کنم حالم خوب شه. شهرام ناظری گوش میدم. به کسی فکر می کنم که یک روز وارد زندگیم بشه و حرفاشو با ترانه های مورد علاقه ام بهم بزنه. یک فانتزی لذت بخش. تو شرکت پنجره رو باز گذاشتیم. باد خنک میاد. بعد مدتها هوای سرد اومده جنوب. بوی ماهی میاد. احتمالا یکی دوردست ها داره ماهی میپزه که بوشو باد برامون آورده. شب قراره برای بهترین دوستم یک تولد کوچولو بگیرم. براش یک کیف رو دوشی خریدم. چندماهه که همیشه این کیفو روی دوشش تصور کردم. یک زن موفق مثل اون باید این کیفو داشته باشه. مودم پایینه. نمی دونم که چجوری تا شب خوب شم. نوشته هاتو خوندم. نمی دونم چند سالته. تجربه زیسته ات رو تونستم حس کنم. رفتم تو تماس با ما. دیدم که میلی به ارتباط دو طرفه نداری. مدل من همیشه این جوری بوده که کسایی که از رابطه و ارتباط و گفت و گو بی میل شدند رو سر ذوق بیارم. جوانه امید رو درونشون زنده کنم. ولی الان دیگه این کارو نمی کنم. اگر حس کردی میتونی با هم روزانه هامون رو از طریق وبلاگمون به اشتراک بذاریم، تو وبلاگم برام پیام بذار. با مهر، هیچه