سپری کنم؟ یا چی؟
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با تو
حتی دیگه از غر زدن هم خستهام. از این خط خشک زمان خستهام. از خودم و زندگی خستهام.
واقعا تا کی باید ادامه داد؟
از ادامه دادن خستهام.
نمیگم زهر و رنج هست و هیچ. نه راستش. خوشیهایی هم هست. اما خستهام. به خودم و زندگیم که فکر میکنم، نه، به زندگی که فکر میکنم فقط به یاد اون موش تو اون چرخه میافتم.
از هیجانها دور شدم و شاید دلیلش اینه، ولی راستش ترجیح میدم به زندگی هیجانی که سرِ خودت رو با یه هیجان دیگه شیره میمالی. البته نمودش در من همین چاقیه که مدتیهع باز دارم وزن زیاد میکنم. و خب خوب میدونم چرا؛ چون خستهام. چون نه لذتی دارم و نه هیچی. این مغز لامصب هم هربار به سیاق خودش گولم میزنه. عموما با شیرینی و شوری. با غذا. باید ترک کنم. باید این رو هم کنترل کنم. تهاش؟ حقیقت عریانِ پوچی.
مدتها بود انقدر پوچی برام برجسته نشده بود. از کجا ورق برگشت؟ از جایی که بازیهای اصطلاحا عاشقانه رو کنار گذاشتم؟ مثل اون سالهای پیش و اون بیماری. میشه بگم پس میگذره و اوضاع به سامان میشه. میشه بگم تو ترکم و هر خلاف عادتی مدتی سخته.
آره ذهنم داره گولم میزنه، ولی بهتر از اون وضعیه که هیچی برات معنا نداره. لااقل الان فکر میکنم چیزی شاید در آینده در انتظارم باشه، از جنس رهایی از عادتِ قدیم.گوشهی دیگهی ذهنم میگه، خب یه عادت جدید از راه میرسه! باید بگم آره همه درست میگین. همینه که هست. همین مزخرف. ولی تا تکلیفت به زندگیه بایستی بپذیری با یه عادتهایی و یه کلکهایی خودت رو حفظ کنی. نمیشه هی تو رنج مدام بود! نمیشه تو بیمعنایی مدام بود! وقتی هستی باید بگذرونیش.
هه الان فهمیدم سمی چی میگه وقتی میگه: هستی، باید سپری شوی. آره، اگر هستی باید سپری کنی، و نه با درد و مشقت خب! معنا بساز. معنا ببخش. خودتو گول بزن. انقدر ایدئولوژیک برای خودت هنجار تعیین نکن. وقتی باید سپری کنیاش، هرچیزی مجازه، حتی فریب. مهم اینه معقولتر و کمهزینهترین باشه. مهم اینه انگشتش تو چشات نباشه. یه کم راه برو، یه معنا بسازه، خودتو گول بزن. اینه زندگی نمیخوای؟ خب کنار بکش.
امم به یاد حرف میم افتادم. تخیل نمیکنم برای جور دیگهای بودن؟
الن خستهام باید برم، فقط این باشه بعد بهش فکر کنم: آیا باید همین باشه؟ آلترناتیوی نمیتونی متصور بشی؟ خلاف آنچه هستی نمیتونی در سر بپروری؟ آیا همینه؟ همین دوگانه؟
برم یه چرتی بزنم، خیلی الکی زود بیدار شدن. حوصلهی این روز طولانی رو ندارم. باید که به خواب بفریبماش