حیرون و ویلون
پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۳۴ ب.ظ
سیگار جدیدی رو شروع کردم به استفاده که هر بار حنجرهام یه جوری میشه انگار تیغِ ماهی رفته توش.
حالم نه بده، نه خوب. منتظر فردا میم آزمونش رو بده بلکه روالِ معمولِ زندگی برگرده.
این روزا نه حوصلهی درس و مطالعه دارم، نه هیچی دیگه. همینجور صبح به شب میرسه و بیخوابی و بدخوابی روانم رو مخدوشتر میکنه.
حالم بد نیست، نه، اما معلقام. حیرونم.
اصلاً یادم رفته بود و همین حالا در حال نوشتن یادم افتاد تولدم نزدیکه. چه روزهای خطیای! چه همه چیز مهآلوده! چه من حیرونم!
۰۲/۱۲/۰۳